کمی خنده هم بد نیست

این وبلاگ فقط برای شماساخته شده است

کمی خنده هم بد نیست

این وبلاگ فقط برای شماساخته شده است

داستان عاشقانه ی دو گل پرپر

دو گل پرپر :


یه پسری بود که دوره دبیرستانش رو به اتمام بود خیلی پسر خوب و مودب و آقایی بود که تاحالا به هیچ دختری نگاهم نکرده بود یه روز که داشت از مدرسه بر میگشت با یه دختری روبه رو میشه که یه جورایی حالش عوض میشه بغض میکنه دست و پاش شروع میکنن به لرزیدن دیگه نای رفتن نداشت و قلبش شروع میکنه به تند تند زدن اما به روی خودش نمیاره و میره خونه فرداش دوباره اون دخترو میبینه بازم دیگه نمیتونه راه بره و وای میسته به تماشای دختر خوشکل قصه ی ما اما بازم میره خونه ولی اون شب سخت ترین شب زندگی پسر ما بود چون احساس میکنه دلش واسه دختر تنگ شده و بی اراده شروع میکنه به گریه کردن وتصمیم میگیره فردا با دختره صحبت کنه که باهم دوست شن فردا تا میخواد با دختره حرف بزنه هول میشه و بی اراده بر میگرده خونه و دوباره گریه میکنه اما تمام شجاعتشو جمع میکنه تا فردا با دختره حرف بزنه فردا میره و حرف میزنه و دختر قبول میکنه و اونا باهم دوست میشن اما دختر بی وفای قصه ما پسر و تنها میذاره و میره و پسر دلشکسته وتنها میشه و تصمیم میگیره که با دخترایی دوست شه و بشه مثل بقیه بعد با یه دختری دوست میشه که هیچ علاقه ای بهش نداره اما دختره عاشق پسره بوده و خوشحال از اینکه دوستن تصمیم میگیره که نذاره پسر اونو تنها بذاره 
اما چند سال بعد توی یه مراسم عروسی دختر و پسر همدیگرو میبینن حالا پسر قصه ما یه مهندس بود و کار خوبیم داشت تصمیم میگیره بره و از دختره خواستگاری کنه میکنه اما دختره قبول نمیکنه و پیره با زهم دلش میشکنه و با دختری که دوست بوده ازدواج میکنه روز عروسی باز هم پسره از دختر خواستگاری میکنه اما وقتی پسره داشته گریه میکرده دختره اشکاشو پاک میکنه و میگه منتظرم بمون 
2سالی میگذره و پسره نمیخواد بچه دار شن اما عشقش ازدواج میکنه و علاقه ی پسره نه تنها کم نمیشه بیشترم میشه و با شوهر عشقش رابطه برقرار میکنه تا عشقشو ببینه ولی عشقش مادر میشه اما بازم نمیخواد پدر بشه و هنوزم منتظره 
تا اینکه بچه دار میشن چند سال میگذره و 2تا خانواده میرن شمال بچه پسره میره تو دریا که داشته غرق میشده که دختر قصه ما نجاتش میده اما خودش غرق میشه حالا پسره تنها میشه دیوونه میشه چند سالی تو دیوونه خونه میمونه بعدشم بعد 2سال که شب و روز که سر قبر دختره بوده میمیره ولی همسرش با همسر سابقش ازدواج میکنه و بچه هاشونم باهم ازدواج میکنن و این 2گل قصه ما پرپر شدن ...



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد